معنی دکد بخاردن - جستجوی لغت در جدول جو
دکد بخاردن
تکان خوردن لرزیدن
ادامه...
تکان خوردن لرزیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تکو بخاردن
گیر کردن پا به هنگام حرکت به طوری که فرد با سر به طرف جلو
ادامه...
گیر کردن پا به هنگام حرکت به طوری که فرد با سر به طرف جلو
فرهنگ گویش مازندرانی
جرد بخاردن
پاره شدن پارچه و لباس، شکاف برداشتن دیوار و غیره
ادامه...
پاره شدن پارچه و لباس، شکاف برداشتن دیوار و غیره
فرهنگ گویش مازندرانی
دله بخاردن
به میان رفتن، بی نظم وارد جایی شدن، جلب نظر کردن
ادامه...
به میان رفتن، بی نظم وارد جایی شدن، جلب نظر کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
چک بخاردن
ناگهان، برخورد ناگهانی و غیرمترقبه، به صورت ناخواسته
ادامه...
ناگهان، برخورد ناگهانی و غیرمترقبه، به صورت ناخواسته
فرهنگ گویش مازندرانی
دس بخاردن
دست خوردن، مورد تصرف قرار گرفتن
ادامه...
دست خوردن، مورد تصرف قرار گرفتن
فرهنگ گویش مازندرانی
دم بخاردن
خستگی در کردن، رفع خستگی با استراحت
ادامه...
خستگی در کردن، رفع خستگی با استراحت
فرهنگ گویش مازندرانی
کل بخاردن
جفت گیری کردن پرندگان و جانوران
ادامه...
جفت گیری کردن پرندگان و جانوران
فرهنگ گویش مازندرانی
دکد بخار
تکان بخور
ادامه...
تکان بخور
فرهنگ گویش مازندرانی